بیضوی. [ ب َ ض َ وی ی ] ( ع ص نسبی ) منسوب به بیضة. || منسوب به شهر بیضا. || یکی از اشکال هندسی شبیه به تخم مرغ. ( ناظم الاطباء ). رجوع به بیضی شود.
بیضی . [ ب َ / ب ِ ] (از ع ، اِ) منحنیی (مسدود) واقع دریک صفحه که مجموع فواصل هر نقطه ٔ آن از دو نقطه ٔ ثابت (موسوم به دو کانون بیضی ) واقع در آن صفحه مقدار ثابتی باشد. یکی از طرق رسم بیضی اینست که پس از ...
در «پلاریزاسیون دایروی» (Circular Polarization) یا «بیضوی» (Elliptical)، میدانها همزمان با حرکت موج با سرعتی ثابت در یک صفحه میچرخند.
بیضوی. پخش صوت. معنی مرغانه اي پناغيک. (صفت) - 1 منسوب به بيضه . الف - تخم. مرغي بشکل تخم مرغ . ب - يکي از اشکال. هندسي بيضي - 2 منسوب به بيضا ء . مترادف بيضيشكل.
ترجمه و معادل کلمه «بیضوی» به زبان انگلیسی به همراه تلفظ آنلاین توضیحات و مثال. 1 - elliptical (صفت)
See more on blog.faradars
WEBFind Urdu meaning of بَیضَوی and related idioms and phrases in Rekhta Urdu Lughat.
او برای محاسبه مسافت طی شده توسط سیارات در حین حرکت در مدار بیضوی خود، فرمولهای مختلفی را مورد استفاده قرار داد. یکی از این فرمولها، تقریب محیط بیضی با میانگین هندسی است. این تقریب به صورت ...
بیضوی . [ ب َ ض َ وی ی ] (ع ص نسبی ) منسوب به بیضة. || منسوب به شهر بیضا. || یکی از اشکال هندسی شبیه به تخم مرغ . (ناظم الاطباء). رجوع به بیضی شود. - خط بیضوی ؛ یک قسم از خط ایرانی که دنباله های حروف آن به ...